معرفی کتاب زندانی

معرفی کتاب زندانی اثر فریدا مک‌فادن

در این مقاله به معرفی کتاب زندانی اثر فریدا مک‌فادن خواهیم پرداخت. کتاب زندانی یک رمان هیجان انگیر درباره این است که چگونه گناه را تعریف کنیم. این رمان اثر فریدا مک‌فادن است که بارها عنوان پرفروش‌ترین نویسنده نیویورک تایمز را به دست آورده است. مک‌فادن که یک متخص روانپزشکی است با استفاده از تجربیات و مطالعات خود رمان‌هایی در ژانر جنایی می‌نویسد. کتاب حاضر او یک اثر پرفروش و بسیار محبوب است که در سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات نارون دانش منتشر شده است. اگر بخواهیم کتاب را در یک جمله شرح دهیم باید بگوییم: گناهکارترین افراد همیشه آن‌هایی نیستند که پشت میله‌های زندان هستند…

مشخصات کتاب زندانی

نام کامل اثر: زندانی

نویسنده: فریدا مک‌فادن

مترجم: عباس زیدی‌زاده

سال چاپ: ۱۴۰۲

نوبت چاپ: اول

قیمت: ۳٫۵۰۰٫۰۰۰ ريال

تعداد تیراژ: ۲۰۰ نسخه

معرفی کتاب زندانی

بخشی از کتاب زندانی

امیدوار بودم بعد از ماه‌ها که اینجا ماندم با شین نلسون برخورد کنم؛ اما الان هنوز دو هفته نگدشته که او اینجاست. حی و حاضر روبروی من.

مردی که قصد کشتن من را داشت.

یک لحظه احساس می‌کنم که گردنم سفت شده است. دقیقاً زیر گردنبندی که سعی کرد با آن مرا خفه کند. نمی‌توانم نفس بکشم. به چارچوب در چنگ می‌زنم و نفس عمیق می‌کشم. نمی‌توانم اجازه دهم اینطور شود. من باید حرفه‌‌ای باشم.

خوبم. خوبم. او دیگر نمی‌تواند به من صدمه بزند.

شین چند ثانیه بعد از اینکه او را شناختم متوجه من می‌شود. او بیشتر از من شوکه می‌شود، چون نمی‌دانست که من اینجا کار می‌کنم. او با وجود دستبند و زنجیرش قرار ندارد، اما با دیدن من، کمی می‌ایستد، دهانش باز می‌ماند.

هانت به او ضربه می‌زند تا دوباره حرکت کند. «بیا دیگه. ما تمام روز رو وقت نداریم، نلسون. بجنب.»

آنها به راه رفتن ادامه می‌دهند تا به اتاق معاینه می‌رسند، و آنجا یهو می‌ ایستند. چشمان قهوه‌ای شین وقتی چشمان من را می‌بینند مملو از درد می‌شوند. محکم می‌گویم: «سلام، من بروک هستم.»

قبل از اینکه شین بتواند دهانش را باز کند، هانت نعره می‌کشد: «این شین نلسونه. تو حیاط از ناحیه پیشانی زخمی شده.»

صدای من به طرز عجیبی آرام به نظر می‌رسد «باشه.» درحالی‌که قلبم دارد از جا کنده می‌شود. «بیا داخل، آقای نلسون.»

شین دوباره در جای خود یخ زده. هانت باید دوباره به او ضربه بزند تا باز به حرکت دربیاید.

با توجه به اینکه مچ دست و قوزک پاهایش زنجیر شده‌اند، نشستن روی تخت معاینه برایش دشوار است. قبلاً هانت را دیده بودم که به مردان دیگر در این موقعیت کمک می‌کرد، اما این‌بار هیچ کمکی به شین نکرد. با کمی تلاش بالاخره شین موفق می‌شود روی تخت بنشیند.

هنگامی که شین جاگیر می‌شود، هانت اتاق معاینه را ترک می‌کند. در پشت سرش را سعی می‌کنم ببندم، اما هانت دستش را دراز می‌کند تا در بسته نشود. هانت می‌گوید: «باید در را برای این یکی باز نگه دارید.»

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *